سیسمونی دختر گلم
سلام قند عسلم ، خوبی مامانی
مامان فدات بشه که اینقده ماهی
عسلم انتظار خیلی سخته ، هرشب با بابایی یکی از روزای تقویم رو خط میزنیم ولی اصلا روزا نمیگذره
مامانی قربونت بره که داری لگد میزنی
میدونم مامانی که داری آماده و قوی میشی که بدو بپری بغل من و بابایی
بدون که واسه اون لحظه ، داریم ثانیه ها رو میشمریم.
دیروز صبح مادر جون زنگ زد که نهار بیاین اینجا ، با بابایی تماس گرفتم و بهش گفتم قرارشد بریم خونه عزیزجونشون از اونجا هم بریم خونه مادر جون .
من و شما رفتیم خونه عزیز ، 1 ساعتی نشستیم و بعدش رفتیم خونه مادر جونشون .
بعد از ظهر هم من و بابایی و عمه منصوره رفتیم بازار و به سفارش مادر جون یه گوشواره ناز واسه شما خریدیم .
شام هم خونه مادر بزرگ بابایی دعوت بودیم . دیروز کلی خسته شده بودم وقتی رسیدیم خونه همه بدنم درد میکرد .
امشب ، خونه عمه لیلا دعوتیم . به قول بابایی همه ماه آخر وقت گیر آوردن . آخه مامانی عمه لیلاشون طبقه 3 زندگی میکنن ، آسانسور هم ندارن . هر وقت میرم خونه شون تا نیم ساعت نمیتونم نفس بکشم .
فرشته کوچولوی من ، دیروز مادرجونت یه لیست اسم گذاشته جلوم واسه اسم شما ، فاطمه ، کوثر ، صبا ، ستاره ، فرشته ، یلدا و یه سری دیگه که الآن یادم نیست .
آخر هم گفت هر چی خودتون دوست دارین . بابایی از وقتی که نمیدونستیم شما دخملی یا پسر همه ش نفس صدات میزد . بعدش هم گفت اسم دخترمو نفس میذاریم . ما عاشق اسمتیم گلم . اسمتو قشنگ میشناسی هر وقت صدات میزنیم با لگدی که نثار بنده میکنی به ما می فهمونی که متوجه شدی ، ولی روی بقیه اسم ها عکس العملی نداری جیگر مامان .
روز جشن سیسمونیت اسمتو به همه گفتیم ، از اون موقع هر وقت عمه ها و مادر جون منو میبینن اسم پیشنهاد میدن ، منم میگم باباش انتخاب کرده خب ، من نمیدونم !!!
امروز بالاخره وقت کردم تا عکس های سیسمونیت رو برات بذارم ، ولی قبلش بگم که دست عزیزجون و بابابزرگ درد نکنه .
مامانم لباس زیاد واسه ت نگرفتیم ، آخه بابایی میگه امکان داره بد موقع سایزت بشه ، هر وقت دخترم به دنیا اومد با هم میریم هر چی خواست میخریم . هم دخترم ذوق میکنه هم ما فرصت داریم لباس های جدید پیدا کنیم و بخریم
اینم آویز اسمت هنر بابایی :
دختر گلم استیکر نواری اتاقت :
پرده اتاق دخترم:
تزیین سقف اتاق نفس خانومی ، شرمنده کیفیت عکسا پایینه :
کمد دخملی :
سرویس غذاخوری ناناز مامان ، الهی قربون دخملم برم .
ایشاا... زود زود بزرگ شی
اینم تخت نفس مامان و بابا . عزیز دلم ، من و بابایی تخت نوجوونی واسه ت انتخاب کردیم . امیدوارم که خوشت بیاد .
توپ دخملم :
سرویس کالسکه و روروئک نفس خانوم:
کتابهای قند عسل :
پتوهای گل مامان :
اینها هم هنر عزیزجونه .
اینها هم تشک تعویض دخترم که 2 تای اول رو بازم عزیز جون زحمت کشیدن:
حالا لباس های جیگر مامان :
عاشق این لباستم مامانی :
این سارافونم بابایی واسه روز دخمل واسه ت خریده بود گلم :
عزیزم ، این لباس ها رو مادر جون ماه رمضون از مشهد واسه ت سوغای آورده :
این سرویس رو هم عمه من از قم سوغاتی آوردن