اولین های هلیا و 5 ماهگی عروسکم
سلام سلام ، صد تا سلام
ما برگشتیم دوستای گلم ، این مدت به همه تون سر زدم ولی بگم از این موزیلا که جرئت نمیکنم یه کلیک کنم با هر کلیک صفحه ست که باز میشه ، آخر سر هم کامپیوتر هنگ میکنه و هلیا بیدار میشه و وقت شام و نهار و .... کلا دیگه خاموش میکنم و میرم .
به وبلاگ همه دوستای گلم سر میزنم ولی کلیک روی قسمت نظرات همانا و باز شدن صفحات بیشمار همانا ، جالبه همه جور صفحه ای باز میشه جز صفحه نظرات .
شرمنده همه دوس جونیای خودم هستم.
الآن هم یه دو باری هنگ کرد و خاموش شد و مجبور شدم از یه جاهایی دوباره تایپ کنم
هلیای من خوبی فدات شم . این چند وقت که گذشت و نیومدم واسه ت بنویسم اینقده شیرین شدی که نگو . مامان فدات شه الهی
5 شنبه وقتی فقط 4 ماه و 29 روزت بود 5 بار پشت سر هم غلتیدی الهی قربونت برم دوست داشتم بخورمت دیگه از اون موقع به بعد خیلی کم به پشت میخوابی همه ش روی شیکمی و اگه من و بابایی رو نبینی یا گریه میکنی یا با صداهایی ک از خودت در میاری صدامون میکنی .
همون روز هم واسه اولین بار پاهای کوچولوت رو بردی سمت دهانت و شروع کردی به خوردن زیاد این کار رو نمیکنی ولی اگه یادت بیاد دیگه هیچی .
دختر قشنگم یادته گفتم موقع خوابیدن اذیت میکنی ، بعد از ظهر 23 خرداد بود که واسه اولین بار بهت پستونک دادم دو دقیقه نشد که خوابت برد ، پستونک به دادم رسید . الآن موقع خوابیدن یا با شیر خوردن میخوابی یا اینکه میذارمت روی پا ، به همراه پستونک و لالایی اینقد تکونت میدم تا بالاخره خوابت ببره .
شبا هم خدا رو شکر ، گوش شیطون کر خوب میخوابی ، ولی اینقده غلت میزنی که نگو . نیمه های شب که بیدار میشی باید بغلت کنم که بخوابی ، چند شب عادت کرده بودی می اومدی روی دستم میخوابیدی ، شیر هم میخوردی بعدش فکر کن باید لپم رو روی لپت میذاشتم تا بخوابی، حالا فک کن توی اون شرایط کی میتونه بخوابه ؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1
قند عسل مامان ، امروز میخواستیم بریم تا گوش های خوشگلت رو واسه گوشواره سوراخ کنیم ، ولی دکتر نبود و واسه فردا ساعت 12 و ربع نوبت گرفتم ، خدا کنه اذیت نشی قربونت برم.
نفس مامان ، 5 ماهگیت مبارک گلکم ، ایشاا... همیشه صحیح و سالم باشی دختر من .
راستی عسلم ، دیروز واسه اولین بار حریره بادوم واسه ت درست کردم ولی اصلا دوست نداشتی ، تو رو خدا بخور تا قوی بشی
ناناز مامان ، امروز اول ماه مبارک رمضانه ، بابایی روزه گرفته شما هم باید دختر خوبی بشی و بعد از ظهر لالا کنی تا بابایی بتونه استراحت کنه . الهی فدات شم که داری صدام میکنی حتما قبول کردی که بعد از ظهر بخوابی ، آفرین دختر گل من
یه خبر خوب دیگه اینکه ، خاله نوشین هم مامان شد هوررررررررررررررررااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
خدایا شکرت ، نمیدونی وقتی که شنیدم چقد خوشحال شدم .
نوشین جونم دوست خوبم ، ایشاا... نی نی کوچولوی خوشگلت صحیح و سالم به دنیا بیاد ، بازم بهت تبریک میگم ، خدا کنه دو قلو باشه ایییییییییییییییییییییییییییییییی جونم چی میشه
راستی دوستای گلم چند سری اومدم آموزش عروسک هلیا رو بذارم ولی بخاطر اشکالات پیش اومده ای که گفتم موفق نشدم ، ولی حتما میذارم ، همه چیزش آماده ست .
حالا بریم سراغ عکسای هلیا نفس
بفرمایید ادامه مطلب
هلیا در باغ بابای بابایی