هلیا جون ، نفس مامان و باباهلیا جون ، نفس مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره

***هلیا جون ، نفس مامان و بابا***

دخترم خانومی شده واسه خودش ، مامانی فداش

1393/6/8 17:04
نویسنده : مامان و بابا
894 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر قشنگم ، عزیزکم ، فرشته کوچولو ، وروجک مامان

7 ماهگیت مبارک نانازم

مامان قربونت بره که روز به روز بزرگتر میشی و مامان رو دلتنگ اون روزای قشنگ کوچولویی هات میکنی، زمانی که حتی واسه اینکه به پهلوی چپ و راستت بخوابی نیاز به کمک داشتی

واسه زمانی که مامانی باید شبا هر نیم ساعت بیدار میشد تا یه موقع شما به روی صورت نیفتی

دلم تنگه واسه روزایی که حد اقل 20 ساعت میخوابیدی و من کنارت مینشستم تا بیدار شی

دلم تنگه واسه اغو اغو کردنات ،

ولی حالا خانومی شدی مامانم ، از روز یک شنبه 2 شهریور وقتی که 6 ماه و 24 روزت بود دیگه سینه خیز نرفتی . صبح که  از خواب بیدار شدی وقتی خوب دقت کردم دیدم چهار دست و پا رو خوب خوب یاد گرفتی و سینه خیز رفتن رو واسه همیشه گذاشتی کنار .

دیروز هم زمانی که آخرین روز از 6ماهگیت رو سپری میکردی بدون کمک کسی نشستی ، واااااااااااااااااااااااااااااااییییییییییییییییییی چه لحظه قشنگی بود ، چنان جیغی کشیدم که نگو ، بابایی هم سریع گوشی رو آورد و ازت عکس گرفتیم خیلی جالب بود آخه تا حالا روی زمینه ی نشستن باهات کار نکرده بودم .

اولین بار روز اولی که رفتیم حرم امام رضا ، اونجا روی یه دست نشستی و هنوز هم میشینی ولی از دیروز یاد گرفتی که بدون اینکه کسی کمکت کنه بشینی

الهی مامانی فدات

از هر جایی واسه اینکه بلند شی و راه بری کمک میگیری ، ولی جای بدش اینجاست که وقتی وایمیستی دیگه نمیتونی بشینی

نفسم ، دیروز عزیز جون و بابابزرگ رفتن تهران تا واسه اسباب کشی دایی اونجا باشن توی پرانتز بگم چقد رهن و اجاره توی تهران بالااااااااااااااااااااااااااااااست یه خونه 60 متری توی دروازه دولت گرفتن 50 میلیون . اینجا میشه با 50 تومان خونه خرید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!البته با یه 25 تومان هم وام

واسه همین دیروز شام ونهار اونجا بودیم تا مثلا مواظب خونه شون باشیم ، امشب هم میریم اونجا .

دیروز واسه نهار ، همه ش میومدی سر سفره ، واسه همین واسه ت توی بشقاب پلو ریختم و خودت خوردی ، الهی فدای اون مشت های کوچولوت برم ، یه مشت پلو برمیداشتی کلا دوتا دونه شو میخوردی .

بعد از ظهر هم یه تخم مرغ آب پز کردم و نصف زرده ش رو بهت دادم . وقتی یه غذایی رو واسه اولین بار میخوری اینقد ذوق میکنم که نگو

امروز هم واسه نهار لباس هات رو در آوردم و یه پارچه زیرت پهن کردم و واسه ت توی یه بشقاب ملامین پلو ریختم و خودت خوردی البته منم بهت شیر برنج میدادم تا سیر بشی ، با این روش خیلی خوب غذا میخوری

 

 

 

پسندها (8)

نظرات (21)

مامان مهدیه
8 شهریور 93 23:09
ماشاالله به دخملی با این پیشرفتهاش
مامان و بابا
پاسخ
مرسیییییییییییییییییییی مهدیه جونم
نوشین
9 شهریور 93 10:52
عزیزه خاله قربونه برنج خوردنت که آنقدر قشنگ دراز کشیدی
مامان و بابا
پاسخ
خدا نکنه عزییییییییییییییییییییییییزم
مامان بهراد
9 شهریور 93 19:27
هفت ماهگیت مبارک هلیا جونم. ماشالا خانومی شدی واسه خودت چه عکسهای خوشگلی
مامان و بابا
پاسخ
مرسی عزیزم ، آره گلم این 7 ماه خیلی زود گذشت چشای نازت قشنگ میبینه عزیزم ، بهراد جونم رو ببوسین
مامان خانمی
10 شهریور 93 15:45
سلام عزیزم منم خیلی دوست دارم که محمدسجاد زود بزرگ بشه و همه این کارایی رو که الان هلیا جونی بلده رو یاد بگیره. اما مطمئنم که خیلی دلتنگ این روزاش میشم. خدا حفظش کنه این خانم خوشگله رو
مامان و بابا
پاسخ
سلام خانومی ، این بچه ها اینقد زود بزرگ میشن که خودت هم بعدا تعجب میکنی ، و دلت واسه یه لحظه خوابیدنشون تنگ میشه
آتـریسـا جون
10 شهریور 93 16:57
وای چقدر تو ناز شدی گل دخملی آفرین به تو که میتونی وایستی اما برای نشستن هم تمرین کنی خیلی خوبه نوش جونت گوشت شه به تنت بچسبه هلیا خانم
مامان و بابا
پاسخ
چشای قشنگت ناز میبینه عزیزم ، خاله جونی هلیا دیگه راحت میتونه بشینه فقط بعضی اوقات میفته مرسیییییییییییییییییییییییییی عزیزم از محبتت راستی شادوماد چطوره
مامان دلنیا
11 شهریور 93 9:44
7ماهگیت مبارک عزیزم. خانوم طلا فدای غذا خوردنش. بخور نوش جونت . بشه گوشت به تنت
مامان و بابا
پاسخ
ممنون خاله جونم ، مرسییییییییییی از محبتت عزیز دلم
نوشین
11 شهریور 93 12:23
خوشمل طلای خاله چیکار میکنه خوبه
مامان و بابا
پاسخ
خوبه خوبه نوشین جونم ، نی نی عسلی ما چطوره ؟
مامان فرخنده
15 شهریور 93 14:28
به اين دخملي ناز وزرنگ چشم نخوري عزيزززززززززززكم
مامان و بابا
پاسخ
مرسی از این همه محبت عزیزم
مامان خانمی
16 شهریور 93 19:54
سلام عزیز دلم امروز اومدم تا از محمدسجاد برات بگم پسر خوشگلم دیگه راحت چرخ میزنه و رو شکم میخابه.از خودش صدا در میاره انگار که میخاد حرف بزنه.خلاصه خیلی شیرین شده اینم دوتا عکس از پسر گل من. این وقتیه که محمدسجاد خودشو واسه مامانش لوس میکنه http://www.niniweblog.com/upl/amanat/14101015644.jpg اینم جدیدترین عکسش http://www.niniweblog.com/upl/amanat/14101017826.jpg فعلا بای تا بعد دوستت دارم
مامان و بابا
پاسخ
سلام عزیزم ، به خدا خیلی شرمنده م که اینقد دیر جواب دادم ، هر سری که میومدم بجوابم یه اتفاقی میفتاد که نمیشد خلاصه خیلی شرمنده م . عزیزم عکس ها نشون داده نمیشه به نظرم چون توی وبلاگ آپلود کردی و بعد پاک کردی پاک شدن اگه میشه دوباره توی یه سایت دیگه آپ کن لحظه شماری میکنم واسه دیدن محمد سجاد گل ، حتما از طرف من ببوسینش خواهری
♥ مامان مهیلا ♥
17 شهریور 93 14:23
واقعا واسه خودش خانم شده ماشالله خیلی نازه از ته دل دوسش دارم راستی شما از چند ماهگی شروع کردی به فرنی دادن؟
مامان و بابا
پاسخ
مرسییییییییییییییییییی مامانی ما هم شما و مهیلا جون رو دوست داریم عزیزم شرمنده م به خدا که اینقد جواب دادنم طول کشید ، دیگه بچه داری و ..... من از اول 4 ماه فرنی دادن رو به هلیا شروع کردم ، اصلا دوست نداشتم اینقد زود بهش غذا بدم ولی چون هلیا شیر نمیخورد و از طرفی هم نمیخواستم بهش شیر خشک بدم مجبور شدم . آخه طفلی گرسنه بود
مامان ایلیان
17 شهریور 93 18:32
مبارکه عزیزمممممممممممممممم ماشالا چه بزرگ شدی خانومی من دندونی در نیاورده هنوز مامانی؟ معلومه این یه وروجکی هست و میشه که نگو از چشاش شیطونی می باره
مامان و بابا
پاسخ
مرسیییییییییییییی گلم نه بابا ، این دختر ما توی همه چیز پیشرفت داشته جز دندون در آوردن آره عزیزم ، اینقده فضووله که نگو ، واسه همینه که جوابیدنم اینقده طول کشید ، به بزرگی خودتون ببخشید
مامان پانيسا
21 شهریور 93 15:39
سلام چقد دخترتون بامزست خيلي دوسش دارم دخمل منم 6 ماه و 24 روزش خوشحال ميشم باهم دوست بشيم و تبادل لينك كنيم
مامان و بابا
پاسخ
شما لطف دارین عزیزم ، باعث افتخار ماست مامانی ، حتما
آتـریسـا جون
22 شهریور 93 17:40
آها اینطوری هم خیلی خوبه که میتونه بشینه ، آفرین شادوماد هم خوبه سلام داره خدمتتون
مامان و بابا
پاسخ
مرسییییییییییی خاله جونیشما هم سلام برسونین خدمتشون
هدی (مامان آرش)
25 شهریور 93 2:53
عزیزم.ماشالا هلیا جونم بزرگ شدیا خاله.وای اینقد دلم میخواد آرش به غذا خوردن بیفته.دوس دارم همه چی بدم بخوره. به نظر من زندگی کردن تو تهران معنی نداری.همش باید در حال دویدن باشی.اونجا زندگی رباطیه.
مامان و بابا
پاسخ
مامانی عجله نکن بذار غذا خور بشه یکسره باید توی آشپزخونه باشی ، من روزی 4بار واسه هلیا غذا درست میکنم ، جای بدش اینجاست که باید نصفه شو بریزم بیرون
مهدخت مامان همايون
25 شهریور 93 17:49
سلام عزيزم بله موافقم بيا بأهم دوست بشيملينكي گلم تو هم بلينك
مامان و بابا
پاسخ
میلینکمتون عزیزم
نوشین
26 شهریور 93 7:54
وای وای چقدر عکس پروفایلش خوشمله جیگر طلای من آخه مامان هلیا جون مگه آنقدر دخملی رو خوشمل میکنن که چشمش بزنن قربونه اون قیافش تو رو خدا براش اسپند دود کن
مامان و بابا
پاسخ
سلام عزیزم ، راستش سیزدهم هلیا رو بردم آتلیه ، عکسای آتلیه شه البته بدون روتوش قربونت برم که اینقده گلی ، فدای اون تو دلی نازت برم من
مامان بردیا اریایی
29 شهریور 93 15:48
افرین به این دخمل زرنگ و ناز عزیزم دوست دارم هلیا جونی به ما هم سر بزن
مامان و بابا
پاسخ
مرسی عزیزم ، ما هم شما رو دوست داریم مامانی
♥ مامان مهیلا ♥
1 مهر 93 18:27
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااااااام سلااااااااااااااام سلاااااااااام سلاااااام سلاااام سلاام سلام .♥ .♥ ..♥ ...♥ ....♥ .....♥آپم بهم سر بزني خوشحالم مي‌كني ......♥......................♥...♥ ..........♥.............♥............♥ ..............♥.....♥...................♥ ...................♥.....................♥ ................♥......♥..............♥ ..............♥.............♥....♥ .............♥ ...........♥منتظرتم .........♥ ......♥ ....♥
مامان و بابا
پاسخ
حتما عزیزم
مامان شکوفه
3 مهر 93 7:08
عزیز خاله یادش به خیر روزایی که مامانیت در تب و تاب به دنیا اومدنت بود منم بیشتر موقع ها وبلاگ شما رو چک می کردم که شما به دنیا اومدی یا نه اخه با ناز اومدی به این دنیا قشنگم.اما حالا ماشالا خانمی شدی گل من.دنیا کنار مامان و بابا بر وفق مرادت باشه عزیزم
مامان و بابا
پاسخ
الهی قربونت برم عزیزم ، چه روزایی بود ، پر از استرس و دلهره اما قشنگ و بالاخره دخملم اومد و چه قدر هم زود گذشت. مرسی که بهمون سر زدی گلم ، اگه این روزا کمتر به دیدنتون میام به بزرگی خودتون ببخشید شکوفه جونم، آخه بچه داریه و یه عالمه کار
مامان فرخنده
5 مهر 93 11:19
ماماني پس كجا هستي دلمون براتون تنگ شده آپ كن
مامان و بابا
پاسخ
من همین جام فرخنده جون ، ولی مگه این فضول خانوم میذاره که آپ کنم ولی امروز حتما می آپم آخه قراره گوش های هلیا رو سوراخ کنیم خیلی میترسم