هلیا جون ، نفس مامان و باباهلیا جون ، نفس مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

***هلیا جون ، نفس مامان و بابا***

روزانه های دخترم

1393/3/16 17:18
نویسنده : مامان و بابا
1,319 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جیگر طلای من ، خوبی خوشی سلامتی مامانی

اومدم برات بگم از 4 ماهگیت ، از واکسنت . واکسنی که سه روز به خاطرش تب داشتی ، همه ش توی بغل بودی و راه ت میبردیم و دستو پاهای کوچولوتو میشستیم . خلاصه این چند روز مامانی به زور استامینوفن روی پا بود تا اینکه بالاخره خوب شدی .

یکشنبه خواهر خانوم عمو مولودی داشت ، کل دو ساعتی که اونجا بودیم سرپا بودم و به شما شیر میدادم ، اومدم خونه به بابایی گفتم دیگه بدون خودت هیچ جا نمیرم ، دیگه داشت گریه م میگرفت .غمگین

بالاخره سه شنبه حالت بهتر شد .

دختر گلم ، الهی قربونت برم ، شبا خیلی بیدار میشی ، تقریبا تا صبح هر نیم ساعت بیداری . بعضی وقتا شیر هم نمیخوری فقط میگی بغلم کن تا بخوابم ، دو روزه که بهت فرنی میدم ، شبایی که میخوری تا صبح میخوابی . عزیز و بابایی میگن سیر نمیشی و گرنه نباید اینقد بیدار شی .

واسه خوابیدن هم که دیگه نگو ، یه ساعت میذارمت روی پا و کلی شعر و لالایی تا خوابت ببره ولی کلا یه ربع بیشتر نمیخوابی

مامانی فدات بشه الهی ، خیلی دوست دارم دخترم . وقتی دراز کشیدی اینقد وول میخوری که نگو ، یه دور کامل میچرخی و دوباره بر میگردی سر جات . جدیدا خیلی بیشتر به روی شیکم میفتی ایشاا... هر چه زودتر چهار دست و پا راه بیفتی تا خودم بخورمت نباتت مامانخوشمزه

قند عسلم دیگه آغو آغو نمیکنی ، کلا یادت رفته یه چیزای دیگه میگی که شرمنده نمیشه نوشتچشمک

مامانی دو تا از عکسات رو گذاشتم ادامه مطلب واسه ت + عروسکی که واسه ت بافتم .

جدیدا دارم عروسک سیندرلا رو واسه ت میبافم خیلی نازه .

 

 

عروسک بافتنی

 

قرار بوده این شکلی بشه نمیدونم چقد شبیهه ، دوستای گلم اگه کسی قصد بافتنش رو داره بگه تا روش بافتش رو بذارم خیلی آسونه همه ش با دومیله .

پسندها (4)

نظرات (20)

مامان بهراد
16 خرداد 93 20:52
آخی عزیزم تب کردن نی نی ها مامان رو از پا در میاره خیلی بده که شبها یک ربع به یک ربع بیدار میشه شاید سیر نمیشه. حالا که شروع کردی به فرنی دادن هر شب بهش بده تا لااقل بخوابه. هلیا جون عروسکت خیلی خوشگل شده
مامان و بابا
پاسخ
اره گلم ، اون چند روز خیلی اذیت شدیم ، خیلی میترسم از تب کردن فرنی به دادم رسید ، یه سری میگن زوده شروع کردی ولی دیگه نمیدونستم چیکارش کنم
مامان دلنیا
17 خرداد 93 11:33
الهی عزیزدلم اکشال نداره بزرگ میشی یادت میره . واکسنم واسه سلامتیته.خیلی غصم شد تب کردی واذیت شدی . ایشالله همیشه سلامت باشی گلم. به به مامانی هنرمند .خوش به حال هلیا جونم که ماشالله مامان هنرمندی داره خیلی خوشکله مبارکش باشه.منم میخوام فرنی هم نوش جونت بشه گوشت به تنت چه عکسای نازی. ماشالله خیلی تغییر کرده دخملمون مواظب خودتون باشین.
مامان و بابا
پاسخ
خدا کنه یادش بره خاله جون ، دخترم خیلی اذیت شد ایشاا... همه نی نی ها همیشه سالم و سلامت باشن لطف داری عزیز دلم ، قابل شما رو نداره ، آدرس بده پستش کنم واسه تون خیلی دوستون داریم مامانی شما هم مواظب خودتون باشین گلم
مامان فرخنده
17 خرداد 93 11:53
مامان جون غصه نخور تموم اين روزها تموم ميشه وبعد دلت براي همين روزها خيلي خيلي تنگ ميشه .كاملا دركت ميكنم ولي تا چشم بهم بذاري ميبني هليا جون شده يكساله قربون هليا جون بشم لپتو بكشم دختر قشنگم مست وملنگم چه قده تو ماهي
مامان و بابا
پاسخ
آره فرخنده جونم ، دلم واسه روزای اول تولدش خیلی خیلی تنگیده . هر وقت یه نی نی کوچولو میبینم میگم یعنی هلیای منم اینقدی بوده راستی فرخنده جون به نظر تو فرنی واسه ش زوده
مامان مهدیه
17 خرداد 93 23:39
ماشالله دخملی بزرگ شده. چه عروسک نازی میشه بهم یادبدید
مامان و بابا
پاسخ
آره عزیزم ، دلم واسه روزای اول تولدش تنگیده حتما عزیزم ، از روی کتاب بافتم خیلی اسونه ولی توضیحاتش زیاده ، کتاب رو اسکن میکنم میذارم توی وب هلیا اگه زیر و رو رو یاد داشته باشی حتما میتونی ببافی حتما امتحانش کن ، رنگاش هم مهم نیست ، هر رنگی که داشتی استفاده کن
مامان هلیـــــــــا
18 خرداد 93 23:49
وووووووای عزیزم ماشااله چقدر تغییر کرده دخملی خیلی نااااااااااااز شده دستت درد نکنه مامانی هنر مند چه عروسک خوشگلی خوش به حالت هلیا جون که مامان هنرمندی داری
مامان و بابا
پاسخ
چشات ناز میبینه مامانی جون ، کلا هلیا ها خوشگلن قابل شما رو نداره عزیزم
مامان خانمی
20 خرداد 93 18:43
الهی قربونت برم که زود به زود تغییر میکنی خدا حفظت کنه کوچولوی شیطون بلا خیلی قشنگ شده مامانی هنرمند
مامان و بابا
پاسخ
خدا نکنه مامانی جونم ، ایشاا... گلم ممنون مامانی مهربون محمد سجاد گلم رو ببوسین از طرف من
مامان فرخنده
21 خرداد 93 10:28
ماماني فكر ميكنم زود باشه البته بعضي از دكترها ميگند كه فرني رابديد بستگي به نظر دكترش داره ماماني
مامان و بابا
پاسخ
دکترش گفت شیش ماه تموم شه بعد، ولی فکر میکنم اون موقع دیگه خیلی دیر باشه
نوشین
21 خرداد 93 20:06
آقای مجری در حال پاره کردن دفتر مشق کلاه قرمزی چون خودش ننوشته بود . . . آقای مجری: الان این رو پاره میکنم تا خودت مشقاتو بنویسی. فامیل دور: نه، عجب گیری افتادیما، ۳ ساعت به این گاو فهموندیم که نباید پاره کنه و بخوره، حالا باید به شما بفهمونیم
گل نرگس19
22 خرداد 93 10:06
نیمه ی شعبان گل نرگس شکفت / چلچله از شادمانی شب نخفت آبشار یک لحظه آرام شد ، نریخت / تا که رازش با گل نرگس بگفت سرو حیران شد از آن فر و جلال / ماه فرو مانده در آن حسن جمال نیمه شعبان را به شما تبریک عرض می کنیم. *
مامان و بابا
پاسخ
عید شما هم مبارک عزیزم ، اللهم عجل لولیک الفرج
مامی پوریا
22 خرداد 93 19:26
ای وارث تاج و تخت محمود بیا / مرآت صفات پاک معبود بیا خلق آرزوی بهشت موعود کنند / والله تویی بهشت موعود بیا عید شما مبارک
مامان و بابا
پاسخ
عید شما هم مبارک عزیزم ، باز هم به ما سر بزنین خوشحال میشیم
نوشین
23 خرداد 93 8:19
سلام مامان هلیا این دختر چقدر عسله. دلم براتون تنگ شده بود از دیروز یه کم سرم خلوت شده دوستون دارم
مامان و بابا
پاسخ
سلام عزیز دلم ، دل ما هم براتون تنگیده قربونت برم، ما هم دوستون داریم
نوشین
23 خرداد 93 8:21
راستی یادم رفت چه عروسک نازی واقعا هنر داری عزیزم چقدر ناز بافتی از دختری هم نگفتم چقدر قیافش تغیر کرده روز به روز خوردنی تر میشه زیر سایه خدا باشه
مامان و بابا
پاسخ
چشاتون ناز میبینه دوست گلم ، قابل شما رو نداره ان شاا... عزیز دلم
هدی (مامان آرش)
25 خرداد 93 0:23
الهی عزیزم.پس میگفتن واکسن چهار ماهگی بهتره که.یه ماه دیگه آرش جونم باید این واکسنو بزنه. آرشم بد خواب شده.منم بعضیا وقتا به زور تکون دادن میخوابونمش.درکت میکنم.
مامان و بابا
پاسخ
همه میگفتن این واکسن از دو ماهگی بهتره ، ولی واسه هلیا عکسش اتفاق افتاد . دو ماهگی اصلا اذیت نشد. تا این نی نی ها بخوابن دیگه خواب مامان ها میپره
سمانه مامان وانیا
26 خرداد 93 18:28
سلاااااام عززززیزززززدلم... ماشاله چه ناز شده و خاااانوم.... زنده باشه. دست گلت درد نکنه عروسکش خیلی نازه... دستورشو بذاری خوشحال میشیم.
مامان و بابا
پاسخ
سلام دوست گلم ، حالتون چطوره ؟ چشای قشنگت ناز میبینه عزیزم قابل نداره سمانه جون ، پست بعدی حتما میذارم
♥ مامان مهیلا ♥
28 خرداد 93 19:45
سلام گلم آخی الهی من فدات بشم من هم از واکسن مهیلا که تو دو ماهگیه میترسم هم از تبش هم از دردش راستی یکی از فامیلامون میگفت قبل از اینکه بریم واسه واکسن استامینیفون میده منم گفتم امتحان میکنم شما هم اگه دوست داشتین امتحان کنین اینجوری تب نمیکنه
مامان و بابا
پاسخ
سلام عزیز دلم ، خدا نکنه خانومی.هلیا واسه واکسن دو ماهگیش اصلا اذیت نکرد ولی 4 ماهگی خیلی اذیت شد . نترس عزیزم ایشاا... که مهیلا جونم اذیت نمیشه . منم استامینیفون میدم وقتی گیج شد بعدش میبریمش
آزاده مامان بردیا
31 خرداد 93 13:22
خاله جون دستت درد نکنه چه عروسک نازی! برا غذاش هم اشکال نداره تو دوره جدید کتاب هندبوک پزشکی میگه هیچ دلیل مبنی بر اینکه زود شروع کردن باعث مشکلات گوارشی میشه پیدا نشده و فقط توصیه میشه زیر 6 ماه غذا شروع نشه . اگه بچه گرسنه است بهش بده، منم 4 ماه برای بردیا شروع کردم بچه تازه جون گرفت شده بود نی قلیون همش هم شیر می خورد
مامان و بابا
پاسخ
قابل شما رو نداره آزاده جونم ، خیلی ها میگن نباید غذا داد ولی وقتی بهش فرنی نمیدم متوجه میشم که بچه م گرسنه س ت و شبا خیلی بیدار میشه
مامان خانمی
3 تیر 93 10:16
کجایی عزیزم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دلم براتون تنگیده
مامان و بابا
پاسخ
سلام عزیزم ، هستم گلم ولی اصلا وقت نمیکنم بیام ، منم دلم براتون تنگ شده مامان خانمی . راستی خسته نباشید ، اومدم پست جدیدت رو خوندم ولی نتونستم نظر بذارم ، مواظب محمد سجاد عزیزم باشین
نوشین
5 تیر 93 6:29
مرسی عزیزم من هنوز هم خودم باورم نمیشه امیدوارم خدا یه دخمل شیرین و عسل مثل هلیا جون بهم بده دیروز مامانم پیشم بود تو وب شما اومدم عکس هلیا رو به مامانم نشون دادم نمیدونی چقدر دلش آب شد گفت خدای من چقدر شیرینو نازه خدا نگهدارش باشه براش اسپند دود کن
مامان و بابا
پاسخ
خدا خیلی بزرگه گلم ، خدا کنه نی نی صحیح و سالم باشه دختر و پسرش مهم نیس ، ولی اگه یه دختر سالم باشه که خیییییییییییییییییییییلی خوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووبه ، خدا جونم این بار هم پارتی بازی کن و یه دختر گل ، به نوشین جون و همسر گلش بده مامانی لطف دارن عزیزم ، ایشاا... هر چی از خدا میخوای بهت بده دوست مهربون من ، مامان نی نی گولی دیشب که پستت رو خوندم اگه بدونی چقد ذوق کردم تا صبح نخوابیدم ، صبح که همسری بیدار شد بهش گفتم که یه نی نی دیگه داریم ، خیلی خوشحال شد مواظب خودتون باشین عزیزم ، مواظب تو دلی گلمون هم باش ، حسابی باهاش حرف بزن
نوشین
7 تیر 93 17:13
بهار چشم های تو بود پلک می زدی شکوفه می ریخت. حالا انگار رویِ زمستان گیر کرده است سوزنِ فصل ها ! رضاکاظمی
مامان زينب و خاله جون
9 تیر 93 12:04
سلام خدا حفظش كنه
مامان و بابا
پاسخ
مرسیییییییییییییییی مامان جون، حسنای گلم رو ببوسین