هلیا جون ، نفس مامان و باباهلیا جون ، نفس مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

***هلیا جون ، نفس مامان و بابا***

هلیا جونم خانوم شده

سلام و صد سلام به دوست های خوب خوبم و شرمنده به خاطر این وقفه طولانی دلم واسه تک تکتون تنگ شده . تا جایی که تونستم بهتون سر زدم ولی بازم شرمنده همتون هستم ، علت این وقفه کاریه که جدیدا شروع کردم . چندوقتی بود که دوست داشتم یه کار جدید انجام بدم تا این که با نمد و کارهای نمدی آشنا شدم . و  چند وقتی رو صرف یاد گرفتن کردم و حالا خیلی خوب به کار مسلط شدم . خوشحال میشم اگه کاری باشه کمکتون کنم .تووی پست ثابت وبلاگ هلیا راههای ارتباطیم رو نوشتم . از هلیا بگم که خییییییییلی خانوووم شده ، الآن دیگه همه چی رو میگه .هر چی بهش میگیم رو تکرار میکنه ، عاشق کتابه ، ولی باید عکس های کتاب رو واسه شتعریف کنیم نه اینکه داستانش رو بخونیم . ...
30 تير 1394
1371 11 20 ادامه مطلب

فروردین خود را اینگونه گذراندیم

سلام به قند عسلم ، به یکی یه دونه خودم .الهی قربونت برم عزیییییییزم به خدا اینقد میخوامت که نگو . مامانی رو ببخش که بازم تنبلی کرد و نیومد واسه ت از روزای قشنگ باهم بودنمون بنویسه . یه سلام گرم و بهاری هم به دوستای گلم ، ایشاا... که سال خوبی  داشته باشین و به هرچی که آرزوشو کردین برسین خب بریم سراغ خاطرات دخملی : عزیزم اول بگم سال تحویل بیدار بودی و سال 94 رو در کنار هم تحویل کردیم . ساعت های 11 شب بود که یه خردده خوابیدی و ساعت1 بیدار شدی وقتی که دیگه نخوابوندمت یه ذوقی کردی که نگو . این عکس واسه بعد از سال تحویله که داری سال نو رو با خوردن شکلات شروع میکنی اینم یه عکس سلفی که هلیا از خودش گرفته ، ع...
29 فروردين 1394
1322 10 20 ادامه مطلب

چیزی به تحویل سال 1394 نمونده

سلام قند عسلم،شرمنده تم مامانی که اینقد طول کشید تا واسه ت مطلب بذارم. این یک ماه حسابی سرم شلوغ بود، خونه تکونی، خرید،مهمونی و... شما هم که حسابی وروجک شدی، هرجا میرم دنبالم میای،من هر چی جمع و جور میکنم شما پشت سرم همه رو بهم میریزی.  الآن هم با موبایل واسه ت مطلب میذارم،چون اصلا فرصت پای کامپیوتر نشستن رو ندارم. شما هم شیر خوردی و خوابیدی. عروسکم امسال دومین سالیه که بهار رو در کنار شما جشن میگیریم، خیلی خوشحالم گلم. تحویل سال 94 نیمه شبه، بعید میدونم بیدار باشی.واسه همین الآن بوسیدمت و پیشاپیش سال نو رو بهت تبریک گفتم.ایشاا... سال خوبی واسه همه باشه و هیچ کس گرفتاری ای تووی این سال نداشته باشه. دوست جونیای گ...
29 اسفند 1393

واژه نامه هلیا جونم

قند عسلم ، سلام سلام به روی ماهت  امروز اومدم تا یه سری از گلمه هایی که میگی رو واسه ت بنویسم .البته بگم هر چیزی که بهت میگیم که تکرار کنی چنتا حرف ازش برمیداری و به هم میچسبونی و میگی که همین قدر هم کافیه واسه اینکه  من و بابایی بخوریمت و اینم سری اول لغاتت: نازی: نا بعضی وقتا هم نانا دماغ: دَبّاخ خاله : خا محمد امین : مَمَد آبجی فاطمه (دختر دایی): اَب آب: آب نای نای:اشاره میکنی به سی دی و میگی نای نای بغل : بَبَل تلفن: اَلو وقتی هوس بیرون رفتن میکنی: دَدَر نماز: نَما وقتی بهت ...
27 بهمن 1393

هلیا نفس یک ساله شد

سلام نفس مامان ، عزیز دلم الهی قربونت برم تولدت مبارک گلم ، ایشاا... 120 ساله شی قند عسلم (الهی قربونت برم من این مطلب رو 8 بهمن واسه ت نوشته بودم ولی تووی ورد ذخیره کردم و الآن فرصت کردم واسه ت بذارم ) الآن چند روزه دارم با خودم کلنجار میرم که باورم بشه یک ساله  کنارمی ، یک ساله با نفست زنده م ، ولی اصلا نمیتونم باور کنم یک سالی که پر بود از روزای شاد و خوش ، روزایی که واسه اغو اغو کردنت بال در می اوردم و با اشک هایی که میریختی آب میشدم . روزی  که واسه اولین بار سینه خیز رفتی رو هیچ وقت فراموش نمیکنم و روزی که کلا سینه خیز رفتن رو گذاشتی کنار و در کمال ناباوری کل خونه رو چهار دست و پا رفتی . یادم میاد او...
13 بهمن 1393

شیرین زبونی های شیرین دخمل طلا

سلام همه ی زندگی من . اومدم بازم برات بگم ، از خنده هات بگم ، از شیرین زبونیات ، از قد کشیدن و بالندگیت بگم گل مامان ،  از فضولیات که هرچی بگم کم گفتم ، هرچی توی خونه گم میشه اول باید سراغش رو از شما بگیریم ، از کنترل تلویزیون گرفته تا موبایل و کلید و فلش و هرچی که فکرشو بکنی . چند روز پیش موبایل بابایی دستت بو د داشتی کلیپ نگاه میکردی یهو دیدم عمه لیلا زنگ زد . بنده خدا سریع رفت سر اصل مطلب که گوشی بابایی کجاست منم گفتم دست هلیاست . بعدش عمه گفت : بگیر ازش هرچی اس ام اس دادی به باباش داره میفرسته واسه من ، منم سریع موبایل رو از دستت گرفتم دیدم بعععععله چه اس هایی که واسه عمه نفرستادی عزیزم یادم رفت بهت بگم ما ...
20 دی 1393