اولین پست
سلام نفسم ، عشقم ، دختر گلم ، الهی مامانی قربونت بره
من و بابایی این وبلاگ رو واسه ثبت خاطرات شما درست کردیم ، هرچند هنوز توی دل مامانی هستی ولی لحظه لحظه ش واسه من و بابا ابوذر خاطره ست .
سه ماه اول که خیلی اذیتم کردی همه ش حالت تهوع و سوزش معده داشتم ولی سه ماه دوم که یه کوچولو بزرگ شدی خیلی خوب بود ، وقتی واسه دومین بار 12 شهریور زمانی که فقط 19 هفته داشتی ، رفتیم سونو سه بعدی و فهمیدیم هدیه ای که خدا به ما داده یه دختر نازه خیلی خوشحال شدیم ، اون روز فقط270 گرم بودی ، اولین تکونات از همون روزا شروع شد . اوایل فقط من حست می کردم ولی بعد از یکی دو هفته از روی لباس هم تکونات قشنگ مشخص شد بابایی هم وقتی می بینه کلی قربون صدقه ت میره .
دختر مامان امروز هم دقیقا 6 روزه که وارد ماه هفتم ، اولین ماه از سه ماه آخر شدیم ، کمتر از سه ماه مونده که بیای تا بغلت کنم و ببوسمت
الهی مامان دورت بگرده با هر تکونی که می خوری دوست دارم زودتر این سه ماه تموم بشه
دیروز تخت و کمدت رو هم آوردن ، از دیشب من و بابا داریم اتاقت رو میچینیم ، هروقت کامل شد حتما عکساش رو برات میذارم تا واسه ت یادگاری بمونه .