هلیا جون ، نفس مامان و باباهلیا جون ، نفس مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

***هلیا جون ، نفس مامان و بابا***

انتظار انتظار انتظار...

1392/10/23 16:58
نویسنده : مامان و بابا
355 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامان 

نفس خانومی ، خوبی گلم ، مامانی جات تنگ نیست؟

مامانی هر وقت که تکون میخوری و لگد میزنی غصه میخوره که جات تنگ شده ، آخه بعضی وقتا احساس میکنم داری به زور واسه خودت جا پیدا می کنی .

دختر نانازم ، الهی قربونت برم ، من و بابایی خیلی منتظرتیم

چون تصمیم گرفتیم که شما با روش طبیعی به دنیا بیای ، هیچ کاری نمیتونیم بکنیم و هیچ تاریخ دقیقی هم از تولدت نداریم .

امروز تولد مامانی بود ، خیلی دوست داشتم امروز به دنیا بیای تا تاریخ تولدمون یکی باشه ولی خواست خدا این بود که شما هنوز تو دل مامانی باشی

گل من ، از الآن دلم تنگ شده واسه لحظه ای که دیگه توی شیکم مامانی وول نمیخوری ، ولی وقتی به این فکر میکنم که اون موقع درسته توی شیکمم نیستی ولی میتونم بغلت کنم ، نگات کنم ، ببوسمت و ... قند توی دلم آب میشه

فرشته من ، انتظار خیلی سخته ولی وقتی منتظر یک اتفاق خوب باشی، انتظار واسه ت میشه شیرین تر از عسل  اولین باریه که واسه اینکه جاییم درد بگیره ثانیه ها رو میشمرم .

وقتی شبا به خاطر وول خوردن شما و تپلی شدن خودم و بعضی وقتا یه سری دردهای کوچولو نمیتونم بخوابم فقط به این فکر میکنم که دارم به بوسیدن پاهات نزدیک میشم .

قند عسلم ، همه فامیل منتظر اینن که شما کی به دنیا میای .

از صبح که بیدار میشم ، باید به تلفن ها جواب بدم تا آخر شب

امروز خاله تماس گرفته بود ، میگفت همه زود به  دنیا میان دختر شما میخواد ناز کنه و سر وقتش بیاد

بابایی هم که قربونش برم همه ش میگه دخملی 29 دی ، سالگرد ولادت پیامبر به دنیا میاد .

منم که میگفتم 23 م !

مامانی ، هر وقت باهات حرف میزنم و میگم کی میخوای به دنیا بیای و نازتو میکشم ، بابایی میگه دخترمو اذیت نکن جاش خوبه ، بذار باشه وقتی تپل شد و خودش خواست به دنیا میاد .

ولی یواشکی بهت میگه : بابایی هنوز تا 29 م وقت داری !

منم میشم اینجوری  که چرا حرف تو دهان بچه میذاری !!!!!!!!!!

میوه دلم ، بابایی یکی دو هفته اول ماه تموم کاراشو انجام داده ، از 4شنبه هفته پیش سر کار نرفته ، یا میره و زودی بر میگرده . کلی هم توی کارای خونه کمکم می کنه . بین خودمون باشه بابایی هم کلی استرس داره به روی خودش نمیاره !

نمیدونه من و دخترم چقد زرنگیم .

راستی مامانی من و بابایی 5 شنبه رفیم آتلیه . خیلی وقته میخواستیم بریم ولی فرصت نمیشد.

دیشب عکسارو گرفتیم یکیش هم امروز آماده میشه .

دیشب وقتی عکسامو با قبل از بارداری مقایسه می کردم کلی تپل شدم ، یعنی دوباره به وزن قبلیم بر میگردم ؟

عروسک مامان ، اینم از تقویم خونه مون که اونم منتظر شماست :

 

 

عشق کوچولوی من و بابایی ، منتظرتیم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامان متین جون
23 دی 92 17:47
سلام تولدت مبارک دوست جونم این روزا که بگذره خیلی دلت واسشون تنگ میشه قدر لحظه لحظه شو بدون.شادباشی
مامان و بابا
پاسخ
ممنون عزییییییییییزم به خدا از الآن دلم واسه ش تنگ شده تا میتونم قربون صدقه دخملی میرم
مامان ایلیان
23 دی 92 18:40
وایییییی چیزی نمونده خدا جون[مغرور خیلی مراقب خودت باش عزیزم، ایشالا ایشلا همه چی به خوبی پیش بره گلم، نترسیا خو!عزیزم وای یاد خودم افتادم این موقع ها. ایشالا جوجوت سالم و تندرست به دنیا بیاد گلم. اوایل خیلی سخته بچه داری از الان بگم بهت،فقط به خودت مسلط باش هر چند من نمیتونستم ولی تو سعی کن، خبر زایمانتو حتما بده به ما و خبرمون کن از حال خودت و نی نی به بابایی هم سلام برسون کلی و از الان تبریک میگم بهش، آخی این شوهرا کیف میکنن نی نی دار میشنا خدا به ما زنا عمر با شرف بده فعلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا عزیزمممممممممممممم منو استرس گرفته فدات شم خانومی وای خدا این هفته های اخر تا میتونی شیرینی جات بخور بچت تپل شه! من که همین کارو با ایلیان کردم که ماشالا خوبم جواب داد راسی خاله امروز چهلم ایلیان بود اخه ایشالا چهلم نی نی تو
مامان و بابا
پاسخ
خاله جون واسه مون دعا کن که نفسی سالم به دنیا بیاد بابای نفس هم سلام میرسونه ، از بس میترسه بنده خدا تنهام نمیذارهمنم کلی حال میکنم این دم آخری خدا ایلیان جونو واسه تون حفظش کنه ، خیلی نازه ، من که هر وقت عکسشو می بینم کلی قربون صدقه ش میرم . چهل روزگی ایلیان جونم هم مبارک باشه مامانی ایشاا... چهل سالگیش
مامان ایلیان
23 دی 92 18:55
اوا افرین که طبیعی زایمان میکنی، به خدا خیلی خوبه، یعنی خیلی بعتر از سزارینه! سزارین ادمو بدبخت مبکنه بعدش، این همه درد و اینا، خداقل طبیعی همون روزه بعدش انگار نه انگار دردی داشتی! به خدا راست میگم! یعنی من عمرا الان یادم بیاد دردش چطوریا بود! تازه اصلا روز زایمان نمیفهمی وقت چجوری میگذره اخه تو حال هوای خودت نیستی که! والا من نصف ساعت های زایمان یادم نمیاد اصلا، واسم تعریف میکنن که اینجوری کردی اونجوری کردی تعجب میکنم خودم. عزیزم نفس عمیق خیلی تاثیر داره، اوایل دردات نفس های عمیق و اروم و دراز ولی همین که دردا بیشتر میشه سریعشون کن، یه حالت سرگیجه میده بهت که همون واست خوبه. از ماسک اکسیزن بیمارستان اگه داشته باشن استفاده کن که همون باعث میشه مثل بیهوشا شی تقریبا و دردا کمتر میشه تازه مثل اینکه مواد مخدر کشیدی نمیفهمی چی به چیه اینقدر حال میده نمیدونم تو ایران اپیدورال میزنن به ادم یا نه! اگه داشتم اون نجاتت میده از کمر درد، البته فقط کمر دردادو از بین میبره که اونم خودش خیلی زیاده! اصلا گریه نکنی موقع زایمان ها! حالت بدتر میشه و دردا بیشتر، اونموقع نمیتونی نفس های عمیق بکشی، من اینجوری میشدم اخه، مامانمو میدیدم گریم میگرفت و حالم بدتر میشد. راسی عزیزم مایعات شیرین اوایل زایمانت زیاد بخور تا بتونی تا اخر خوب دووم بیاری، من وسط زایمانم به زور بهم اب میوه میدادن. دیگه ... اها راسی همینکه یه درد اومد زود نرو بیمارستان ها وگرنه وقت دیرتر واست میگذره یا شاید بفرستنت خونه باز. شوهرت وقت بگیره اگه تو 10 دقیقه 4/5 تا درد اومد یعنی موقعشه! از اولین دردی که میاد باید تایم رو بگیره. قبل دردای اصلی درد پریودی داری من که یه روز تموم این دردو داشتم البته قبلش خون اومد مال من و فهمیدم تو راهه، سعی کن با کار یا چیزی سرگرم شی و دردات یادت بره. کل وقت هم به نی نیت که قراره بیاد تو بغلت فک کن، بهت انرزی میده وای عزیزم نمیگم اسونه نه خیلی سخته ولی به خدا همین که به دنیا میاد همه ی دردات از بین میرن انگار نه انگار دردی داشتی. به خدا میسپرمت گلم. وقتی هم نی نی اومد دنیا همون لحظه دعا کن واس هرچی و هر کسی که میخوای
مامان و بابا
پاسخ
عزیزم کلی انرژی گرفتم از حرفات ، راستش الآن مادر شوهری زنگ زده بود که چرا سزارین نمیکنی ، منم ناراحت اومدم اینجا و وقتی نظرتو خوندم کلی ذوق کردم که با من هم عقیده ای ، همسری هم اینجاست واسه ش خوندم و اونم خوشحال شد که من خوشحال شدم خدا خوشحالت کنه خواهررررررررررر ، شادم کردی ، یه دنیا راستش استرس ندارم از دردش ولی همه میگن نمی تونی این اعصابمو خرد می کنه از راهنمایی هات ممنونم عزیییییزم
مامان فرخنده
23 دی 92 19:18
عزیزم تولدت مبارک سالیان سال درکنار هم خوش وخرم زندگی کنید نفس جون فعلا داره ناز میکنه چون میدونه نازش خریدار داره وقتش که بشه میاد توی بغلت مواظب خودتت ونفس جون خیلی خیلی باش
مامان و بابا
پاسخ
ممنون مامانی ناز این دخترا خیلی زیاده ، به دنیا بیاد چه فلفلی میشه نمیدونم شما هم مواظب خودتونو ملیسای عزیز باشین
مامان ایلیان
24 دی 92 2:09
چقدر من بالا فک زدم این یه ذره هم بنویسم بعد دیگه خفه خون میگیرم اصلا به حرف کسی گوش نده، من خودم اوایل میترسیدم و همش میگفتم از پسش بر نمیام، نمیتونم و نمیشه، یعنی واقعا مطما بودم که نمیتونم، مامانمم میگفت والا میترسم نتونی تا اخر دووم بیاری و اینا، ولی برعکس شوهرم همش میگفت تو میتونی! ببین اصلا موقعش که میشه ناخداگاه انرژی عجیبی پیدا میکنی، یعنی اگر زایمانت 3 روز طول بکشه ها باز انرژی کافی داری، اینکه نمیدونم بیهوش بشی و پس بیفتی و اینا دروغه، به قول دکترم میگفت اونا مال فیلماست . خدا خودش فکر همه جارو واسه ما کرده! من میگفتم دیگه بچه دار نمیشم همین بسمه ولی راسش الان میگم یه 2 تای دیگه بیارم خوبه با همون طبیعی مطمانم همه چی واست خوب پیش میره، و تو از پسش خوب بر میای و به همه ثابت میکنی که ارادت چقدر قویه! از این روزای دو نفریتونم لذت ببرید من که دلم تنگ شده واس اون روزا الانا که دیگه شب و روزمون فعلا ایلیانه معذرت یه توالت هم نمیشه بدون این بچه رفت حالا خودت میبینی فدات عزیزم من دارم بر میگردم خونه خودمون و اونجا فعلا اینترنت ندارم، ایشالا هروقت اومدم خبر زایمان خوبتو با عکس نینیتو ببینم اینجا
مامان و بابا
پاسخ
این چه حرفیه عزیزم ، نظرات شما دوست جونیام بهم قوت قلب میدهبه خدا راست میگم واا... کار شوهری بنده هم شده تقویت روحیه ای که بقیه تضعیفش میکنن خوبه باز دکترت با و بوده ، دکتر من که میگه واسه چی می خوای درد بکشی سزارین کن ، نه دردی نه هیچی واسه مون دعا کن عزیزم
سمیرا
24 دی 92 12:18
مامانی جون تولدت مبارک عزیزم ایشالا که 120 بشی . امیدوارم این روزای آخر بخوبی بگذرونی خیلی مراقب خودت و نفسی باش خوش بحالت مامانی بزودی دخمل نازت میاد تو بغل مامان جونش
مامان و بابا
پاسخ
ممنون سمیرا جووووونمایشاا... نی نی ناز شما هم صحیح و سالم به دنیا بیاد واسه مون دعا کن مامانی
نوشین
24 دی 92 12:47
تمام وجودم را در قلبم قلبم را در چشمانم چشمانم را در زبانم خلاصه می کنم تا بگویم روز تولدت مبارک باد
مامان و بابا
پاسخ
ممنون نوشین جوووووندلم برات تنگیده بود ،کجا بودی
مامان خانمی
24 دی 92 13:04
سلام عزیز دلم منم بی تاب دیدن کوچولوم هستم اما هروقت کسی میگه که وقتی دنیا بیاد حسرت این روزا رو میخوری سعی میکنم بیشتر قدر این روزا رو بدونم. اما بازم خوش به حالت که تا چند روز دیگه کوچولوتو تو بغل میگیری. ایشالله که همیشه هم خودت هم کوچولوت و هم باباش سالم باشید.
مامان و بابا
پاسخ
سلام مامان خانمی ، این روزای آخری اینقد وول خوردن های نی نی زیاد میشه که بیشتر دلت میخواد اون تو بمونه ان شاا... همه نی نی تو راهی ها و قندوعسل شما هم صحیح و سالم به دنیا بیان
الهه مامان آرمین
24 دی 92 14:51
عزیزم تولدت مبارک. طبیعی دیگه اینجوری یهو سوپرایز میشی نگران نباش اصلا هم استرس نداشته باش فقط و فقط به دخمل نازمون فک کن انشالا که خیلی راحت و اسون میاد توی بغلت. سالم باشید هر دوتون. فقط یادت نره زودی بیایی و خبرمون کنی منم کنجکاوم ببینم کی میخواد بیاد
مامان و بابا
پاسخ
ممنون الهه جووووووووووون ان شاا... عزیزم کار بقیه شده تضعیف روحیه و کار شوهری بنده خدا هم شده تقویت روحیه هروقت به دنیا اومد حتما میام و به دوست جونیام میگم ، دوست خوبم واسه مون دعا کن نی نی دخملی فعلا داره ناز میکنه واسه همهشیطونک همه رو سر کار گذاشته
الهه مامان آرمین
24 دی 92 14:57
یه نظری قبلا گذاشته بودم درباره سزارین و طبیعی خصوصی بود؟ یادم نیست هرچی گشتم هم پیداش نکردم
مامان و بابا
پاسخ
عزیزم نظرت تو قسمت زایمان طبیعی یا سزارینه
ژينا
25 دی 92 16:07
عزيزم تولدت مبارك باشه تا ميتونيب خواب چون وقتي شيطون خانم بيان خواب بي خواب منم دقيقا همين حال تو رو داشتم حتي ثانيه هارو مي شموردم خداكنه زايمان راحتي داشته باشي
مامان و بابا
پاسخ
ممنون ژینا جوووووووووووونم مشکل اینه الآنم نمی تونم بخوابمخدا کنه عزیییییییییییییزم واسه مون دعا کن دوست جوووووووووووووووونی من
مامان دلنیا
25 دی 92 19:13
سلام مامانی هزار ماشالله چیزی نمونده نفس جون بیاد توبغلت.ای جووووووونم خاله فداش بشه. انشالله بسلامتی دنیا بیاد وسه تایی بهترین لحظه هارو تجربه کنین.الان که فکرشو می کنم منم دلم واسه اون لحظه ها تنگ شده.مامان گلی خیلی مواظب خودت باش واصلا استرس نداشته باش.فداتون بشم.راستی تولدتم مبارک انشالله 120 سال سایت رو سر نفس جون باشه.
مامان و بابا
پاسخ
سلام عزیزمآره گلم دیگه واقعا دارم منتشو می کشم که بیاد می بینی تو رو خدا ، دنیا برعکس شده ممنون عزیزم که به فکر من و نفس هستی ، واسه مون دعا کن خاله جوووووووووون ممنون واسه تبریکت مامانی ، الهی فدات شم که اینقد با لطف و محبت هستین ، ان شاا... شما و دلنیا جونم و باباییش هم همیشه سالم و تندرست باشین خاله فدای اون چشای نازش بشه
مامان دلنیا
25 دی 92 19:34
$$$$$$$$_________$$$$$$$ $$$____$$$$______$$__$$$$ $$______$$$$____$$____$$$ $$_______$$$$__$$$____$$$ $$________$$$$_$$$____$$$ $$_________$$$$$$____$$$$ $$$________$$$$$$____$$$_____$$$$ $$$_________$$$$$___$$$$____$$$$$ _$$$________$$$$$__$$$$____$$$$ _$$$$________$$$$_$$$$____$$$$ __$$$$_______$$$$_$$$____$$$ __$$$$$______$$$$$$_____$ ____$$$$$$____$$$$$____$$$ ________.$$$$$$$$_____$$$$$ _________$$$$$._$$$$$$$$$$$$$$$$ _______s$$$$$$$____$$$$$$$$$$$ ____$$$$$$$$$________$$$$$$$ __$$$$___$$$$$______$$$$_$$$$ _$$_______$$$$_____$$$_____$$$ $$_______$$$$_$ $$______$$$$___$ $$$___$$$$$___$$ $$$$$$$$$$____$$___(▒)(▒) $$$$$$$$$____$$$_(▒)(█)(▒) _$$$$$$_____$$$_____(▒)(▒) __________$$$$ _________$$$$$__(▒)(▒) ________$$$$$_(▒)(█)(▒) _______$$$$$____(▒)(▒) _______$$$ ______$$$_(▒)(▒) _____$$_(▒)(█)(▒) ____$$____(▒)(▒) ___$ __$$___(▒)(▒) _$$$_(▒)(█)(▒) _$$____(▒)(▒) _$$ $$ __(▒)(▒) $$_(▒)(█)(▒) $$__(▒) (▒) $$ _$ _$$___(▒) (▒) __$$_(▒)(█)(▒)
مامان روشا
26 دی 92 15:44
عزیزم ما هم مثل تقویم چشم انتظار فرشته کوچولوتون هستیم.نگران اضافه وزنتم نباش بر میگردی و مثل سابق میشی
مامان و بابا
پاسخ
ممنون عزییییییییزم فعلا این دختر شیطون همه رو سر کار گذاشتهخدا کنه زود به وضعیت قبلم برسم از این لباس های گشاد خسته شدم