دخترم ، کی به دنیا میای؟
سلام فرشته کوچولوی من
الهی مامان قربونت بره که همه ش داری وول میخوری ، آخه میدونی که اگه وول نخوری مامانی کلی نگرانت میشه و اون موقع س که با کلی شربت و شیرینی و خرما و میوه و ... میخواد شما رو بیدار کنه .
میدونم جات تنگ شده گلم ، ولی چیکار کنم خب ، میترسم دیگه
شما هم که اخلاق مامانی رو میدونی زود زود تکون میخوری .
مامانی توی زندگیم اولین باره که از خدا میخوام یکی لگدم بزنه نخند دخملی نازم ایشاا... وقتی مامان شدی خودت میفهمی چی میگم
دختر طلای مامان ، کی میخوای به دنیا بیای ، به خدا دیگه طاقت ندارم
میخوام روی ماهتو هرچه زودتر ببینم ، اون دستای کوچولوتو ، چشاتو ، پاهاتو ، من عاشق انگشت کوچولوی پای نی نی هام مامانی ! هر نی نی ای که میبینم زودی جوراباشو در میارم . فکر کنم اصلا جوراب پات نکنم !!
نفس مامان ، همیشه به اون لحظه ای فکر میکنم که صدای گریه تو واسه اولین بار می شنوم ، شاید اون موقع منم با تو گریه کنم ، شاید هم بخندم ، یا اینکه چشامو ببندم و فقط به صدای تو گوش بدم .
آخه میگن اون لحظه قشنگترین لحظه زندگی هر مادریه . دوست دارم زودتر اون لحظه رو تجربه کنم
قند عسلم ، کمرم خیلی درد میکنه ، ولی وقتی یه کوچولو بیشتر میشه کلی ذوق می کنم که درد زایمانه .
ولی وقتی می بینم که زودی برطرف شد ، دوباره میشم همون مامان منتظری که بودم .
هر شب ساک وسایل بیمارستانتو باز می کنم و دوباره می بندم ، که نکنه چیزی از قلم بیفته .
بعضی وقتا به بابایی میگم شب اولی که من توی بیمارستان تنهام کلی دخترتو اذیت میکنم به خاطر اینکه دیر اومده ، لپاشو اینقد بوس میکنم که نگو ، آخه میدونی چیه مامانی ، بابایی میگه اجازه نمیدم کسی لپ دخترم رو ببوسه صورتش خراب میشه فقط پای دخترم اونم از روی جوراب !!!!!
منم نقطه ضعف بابایی رو گرفتم و کلی اذیتش میکنم .
بابایی خیلی دوست داره گلکم اینقد مواظبه سرما نخوره که نگو . دیشب میگفت اگه سرما بخورم چه جوری نفس بابا رو ببوسم ؟!
راستی دخترم از بس باباجون بهت میگه نفس بابا ، منم عادت کردم همه ش بهت می گم نفس بابا .
دیشب کلی خندیدیم، کم مونده شناسنامه تو به این اسم بگیریم
هرچند ثبت احوال میگه چون تا حالا کسی توی استان این اسم رو نذاشته باید از ثبت احوال کل نامه بیارین ، آخه اسم نفس توی سایت ثبت احوال نیست ، ولی دیدم که خیلی ها گذاشتن .
شاید مجبور بشیم یه اسم دیگه واسه شناسنامه ت انتخاب کنیم .
میوه دل مامان و بابا ، خیلی خیلی خیلی منتظرتیم