هلیا جون ، نفس مامان و باباهلیا جون ، نفس مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

***هلیا جون ، نفس مامان و بابا***

۱۴ راه برای ارتباط حسی با جنین درون رحم

بر اساس تحقیقات مختلف مشخص شده است که جنین در رحم مادر تنها یک توده در حال رشد نیست، بلکه از همان ابتدا، قابلیت تاثیرپذیری از محیط خارج رحم را دارد و در زمان خاصی قادر به برقراری ارتباط با مادر و محیط اطراف خود است. جنین متاسفانه در زمان های قبل، مادران را تا قبل از به دنیا آمدن فرزندشان، به هیچ گونه فعالیتی در جهت آموزش و یا برقراری ارتباط با جنین ترغیب نمی کردند. حتی اگر مادری سعی در برقراری ارتباط از طریق صحبت کردن با جنین خود بود، او را دیوانه تصور می کردند. اما امروزه با آزمایش های مختلف روی جنین مشخص شده است که جنین در رحم مادر تنها یک توده در حال رشد و بدون فعالیت نیست، بلکه موجودی است که از همان ابتدای تشکیل، قابلی...
22 آبان 1392

مادرانه

قند عسل مامان ، کوچولوی من ، عروسکم  مامانی بازم با تاخیر اومد ولی با دست پر اومدم شنبه من و شما و بابابزرگ و عزیزجون رفتیم علم بندان عمه من (الهی مامان فدای اون لگد زدنات بره ، صبح با لگد هات از خواب بیدار شدم وقی به بابایی زنگ زدم گفت : دخترم گرسنه شده یه چیزی بخور ، منم زودی رفتم میوه خوردم دیگه لگد نزدی ، ولی الآن دوباره شروع کردی برم یه گلابی  بردارم بیام ، منتظر مامانی باش جایی نریا ............................................ عشق من ، مامانی اومد  ولی یادش رفته بود هروقت گلابی میخوره شما بیشتر تکون میخورین ، آخه مثل مامانی گلابی خیلی دوست دارین الهی مامان دورت بگرده ، عاشق این تکون خوردن هاتم وقی تک...
20 آبان 1392

سفارش در مورد دختران

  روزی به رسول خدا صلی الله علیه و آله مژده دادند که دختری به دنیا آمده است. پیامبر در آن حال به صورت یاران نگاه کرد، چهره در هم کشیده شد بودند. پیامبر به آنان فرمود: ما لَکُم رِیحانَة، اَشُمُّها وَ رِزقُها عَلَی الله شما را چه می شود؟ چرا ناراحت شدید؟ این دختر گلی است خوش بو که بویش را احساس می کنم و روزی اش نیز بر خداست .(مکارم الاخلاق- ص 219)     پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: هرکس وارد بازار شود و تحفه و هدیه ای برای خانواده خود بخرد مانند کسی که صدقه ای بر گروهی نیازمند برده باشد. و اگر خواست آنچه را که به خانه برده بین آن تقسیم کند از دختران شروع کند.زیرا هر که دختر خود را خو...
17 آبان 1392

فرشته کوچولوی مامان

کوچولوی دوست داشتنی من  الهی مامان فدات شه امروز صبح وقتی ساعت 5 واسه نماز صبح بیدار شدم یه لیوان آب خوردم همین بهونه ای شد تا گل مامان دیگه نخوابه و لگد هاش شروع بشه آخه به مایعات خیلی علاقه داری هر وقت میخورم و دراز می کشم حرکاتت شروع میشه بابایی هروقت میخواد حرکاتت رو ببینه یه لیوان آب یا شربت بهم میده وقتی میخورم ناناز مامان تکون میخوره ،من دردم میگیره ولی بابایی کلی با شما بازی میکنه ، روی شیکمم هرجارو که دست میذاره شما پیدا می کنین و لگد می زنین بابا ابوذر هم کلی نازتو می کشه، همه ش میگه دختر بابایی ، نفس بابایی من اینجام شمام سریع با یه ضربه به بابا نشون میدی که پیداش کردی . از امروز که اول محرمه ، 40 تا زیارت عاشورا با صد...
14 آبان 1392

محرم

دختر گلم ، قند عسلم ، خوشگلکم ماه محرم هم اومد امشب من و شما با عزیزجون رفتیم فاطمیه ، خیلی مواظب بودم که به شما سخت نگذره ، شما هم دختر خیلی خوبی بودین چندبار تکون کوچولو خوردی ولی الآن که اومدیم خونه و بابایی رو دیدی داری تلافی می کنی ! ایشا ا... سال دیگه با هم میریم عزاداری مث این نی نی های خوشگل:               ...
13 آبان 1392

اولین پست

سلام نفسم ، عشقم ، دختر گلم ، الهی مامانی قربونت بره من و بابایی این وبلاگ رو واسه ثبت خاطرات شما درست کردیم ، هرچند هنوز توی دل مامانی هستی ولی لحظه لحظه ش واسه من و بابا ابوذر خاطره ست . سه ماه اول که خیلی اذیتم کردی همه ش حالت تهوع و سوزش معده داشتم ولی سه ماه دوم که یه کوچولو بزرگ شدی خیلی خوب بود ، وقتی واسه دومین بار 12 شهریور زمانی که فقط 19 هفته داشتی ، رفتیم سونو سه بعدی و فهمیدیم هدیه ای که خدا به ما داده یه دختر نازه  خیلی خوشحال شدیم ، اون روز فقط270 گرم بودی ، اولین تکونات از همون روزا شروع شد . اوایل فقط من حست می کردم ولی بعد از یکی دو هفته از روی لباس هم تکونات قشنگ مشخص شد بابایی هم وقتی می بینه کلی قربون صدق...
12 آبان 1392