هلیا جونم خانوم شده
سلام و صد سلام به دوست های خوب خوبم و شرمنده به خاطر این وقفه طولانی
دلم واسه تک تکتون تنگ شده . تا جایی که تونستم بهتون سر زدم ولی بازم شرمنده همتون هستم ، علت این وقفه کاریه که جدیدا شروع کردم . چندوقتی بود که دوست داشتم یه کار جدید انجام بدم تا این که با نمد و کارهای نمدی آشنا شدم . و چند وقتی رو صرف یاد گرفتن کردم و حالا خیلی خوب به کار مسلط شدم . خوشحال میشم اگه کاری باشه کمکتون کنم .تووی پست ثابت وبلاگ هلیا راههای ارتباطیم رو نوشتم .
از هلیا بگم که خییییییییلی خانوووم شده ، الآن دیگه همه چی رو میگه .هر چی بهش میگیم رو تکرار میکنه ، عاشق کتابه ، ولی باید عکس های کتاب رو واسه شتعریف کنیم نه اینکه داستانش رو بخونیم .
4 تا دندون کرسی هلیا در اومده . و جمعا 12 تا دندون داره .
اواخر ماه رمضون بود که موهاش رو کوتاه کردم و خیلی ناز شده .
به برکت ماه مبارک غذا خوردن هلیا خیلی بهتر شده الآن دیگه خودش پیشنهاد میده که پلو میخوام .
هفته دیگه باید واکسن 18 ماهگیش رو بزنه .
خیلی بهم وابسته ست و هیچ جا بدون من نمیره . علاقه ش به شیر خوردن هم زیاد شده .
و حالا یه سلام گرم و تابستونی به دخمل یکی یه دونه خودم که الآن غرق خوابه و من اومدم تا وبلاگش رو آپ کنم .
الهی قربونت برم عزیزم . این چندوقت حسابی بازیگوش شدی . هرچی من جمع و جور میکنم تو پشت سرم دوباره میریزی .
خیلی چیزا رو درست تلفظ میکنی ، تا جایی که یادم بیاد مینویسم برات .
عزیز :عزیز
بابابزرگ :بابوزو
دایی :دایی
مرتضی :متِتا
خاله :خاله
محمد امین :مَمَ مین
مادرجون :ماجوجو
امیرمحمد:اَم مَمَد
محیا : مَیا
صدرا:صدرا
مرتضی علی :مُتَلی
عمو و عمه رو درست میگی
عباس :عبیز
پارچه :پارچه
بعضی وقتا به تقلید از من توو خونه بابایی رو ، عزیز صدا میزنی
و خیلی چیزای دیگه
هر وقت آب میخوری باید به گل های توو خونه هم آب بدی ، عاشق گل و گیاهی عزیزم
ان شاا... پست بعدی با عکس های هلیا میام