میریم واسه مراقبت
دخترکم ، عزیزکم ، نفسم مامانی
عشق مامان ، توی تقویم خونه مون یه هفته از دی رو خط زدیم ، کم کم داریم به روز موعود نزدیک میشیم
دیشب خواب دیدم به دنیا اومدی ، اینقده ذوق می کردم که نگو ولی خیلی زودتر از تاریخ زایمان ، همه تعجب کرده بودند
به بابایی میگم نکنه دخملی زود به دنیا بیاد از این به بعد هرجا میریم باید ساکش رو هم بذاریم داخل ماشین و با خودمون ببریم!!!
نفس مامان ، امروز دایی حسین از کربلا بر می گرده ولی ما نوبت دکتر داریم شاید واسه پیشواز نرسیم ، ساعت 10 صبح تهران بودن احتمالا تا غروب میرسن.شام هم اونجا دعوتیم . خیلی دور نیست ، همسایه ایم !
عروسک مامان ، میخوام به خانوم دکتر بگم واسه م سونو بنویسه ، ببینیم وضعیت شما چه طوریه ، وزنت چه قدره ، میتونم طبیعی زایمان کنم یا نه ؟
خدا کنه سونو گرافی واسه امشب نوبت بده بهم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی