هلیا جون ، نفس مامان و باباهلیا جون ، نفس مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه سن داره

***هلیا جون ، نفس مامان و بابا***

عذر خواهی از دوستای جون جونیم

1393/2/19 17:00
نویسنده : مامان و بابا
900 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستای گلم ، نی نی ها خوبه ن؟

خیلی شرمنده م که نتونستم هفته پیش به نی نی دخمل پسرا سر بزنم .

راستش از صبح میرفتم خونه مامانم ، هلیا پیش مامانم میموند  و من میرفتم کلاس . نهارهمسری میومد و  اونجا بودیم و دوباره غروب هم میرفتم کلاس .

تا می اومدیم خونه میشد ساعت 8 . دیگه خودتون میدونین که اون موقع وقته شامه و خوابوندن هلیا نفس .

راستی خیلی شرمنده م که نظرات سری قبل رو بدون جواب تایید کردم ، به خدا از تک تکتون خجالت میکشم .

ایشاا... جبران میکنم

همه تون رو دوست دارم . دلم واسه تون خیلی تنگیده .

25 اردیبهشت آزمون دارم ایشاا... بعدش یه خرده سرم خلوت میشه .

راستی یه عالمه بافتنی یاد گرفتم ، سوالی بود در خدمتم .

پسندها (1)

نظرات (2)

مامان فرخنده
20 اردیبهشت 93 18:17
بافنده بافنده
مامان و بابا
پاسخ
فرخنده جون تازه درکت میکنم ، وقتی سر کاری چی میکشی من که به هیچ کارم نمیرسم ، امروز نرفتم تا یه خرده شوهر داری کنم
مامان فرخنده
27 اردیبهشت 93 9:46
ممنون عزيززززززززززززم بچه داري بعد شوهرداري كار خونه كار بيرون آپ كردن وبلاگ تازه بعضي وقتها كه مليسا بخواد مريض بشه ديگه ببين خدا به ما مادرها چه تواني داده بيخود نيست كه گفته بهشت زيرپاي مادران است خلاصه اينكه مادر بودن كار بسيار بسيار دشواري است اين بوس هم براي هليا گلي
مامان و بابا
پاسخ
از مریضی نگو که از وقتی میرم کلاس هلیا کلی بلا سرم آورده اول که از شیر افتاد ، شیر نمیخورد بعدش طی حساسیتی که به مای بیبی داشت کل تپلش ( باسنش ) ریخت بیرون شبا هم که خوابش نصف شده بعضی وقتا نمیدونم انرژی رو از کجا میارم که میتونم سر پا وایستم مرسی فرخنده جونم که به فکرمونی بوس واسه فخونده جونی و ملیسای گل که دلم واسه ش یه ذره شده