هلیا جون ، نفس مامان و باباهلیا جون ، نفس مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

***هلیا جون ، نفس مامان و بابا***

اولین های هلیا و 5 ماهگی عروسکم

سلام سلام ، صد تا سلام ما برگشتیم دوستای گلم ، این مدت به همه تون سر زدم ولی بگم از این موزیلا که جرئت نمیکنم یه کلیک کنم با هر کلیک صفحه ست که باز میشه ، آخر سر هم کامپیوتر هنگ میکنه و هلیا بیدار میشه و وقت شام و نهار و .... کلا دیگه خاموش میکنم و میرم . به وبلاگ همه دوستای گلم سر میزنم ولی کلیک روی قسمت نظرات همانا و باز شدن صفحات بیشمار همانا ، جالبه همه جور صفحه ای باز میشه جز صفحه نظرات . شرمنده همه دوس جونیای خودم هستم. الآن هم یه دو باری هنگ کرد و خاموش شد و مجبور شدم از یه جاهایی دوباره تایپ کنم هلیای من خوبی فدات شم . این چند وقت که گذشت و نیومدم واسه ت بنویسم اینقده شیرین شدی که نگو . مامان فدات شه الهی ...
8 تير 1393

روزانه های دخترم

سلام جیگر طلای من ، خوبی خوشی سلامتی مامانی اومدم برات بگم از 4 ماهگیت ، از واکسنت . واکسنی که سه روز به خاطرش تب داشتی ، همه ش توی بغل بودی و راه ت میبردیم و دستو پاهای کوچولوتو میشستیم . خلاصه این چند روز مامانی به زور استامینوفن روی پا بود تا اینکه بالاخره خوب شدی . یکشنبه خواهر خانوم عمو مولودی داشت ، کل دو ساعتی که اونجا بودیم سرپا بودم و به شما شیر میدادم ، اومدم خونه به بابایی گفتم دیگه بدون خودت هیچ جا نمیرم ، دیگه داشت گریه م میگرفت . بالاخره سه شنبه حالت بهتر شد . دختر گلم ، الهی قربونت برم ، شبا خیلی بیدار میشی ، تقریبا تا صبح هر نیم ساعت بیداری . بعضی وقتا شیر هم نمیخوری فقط میگی بغلم کن تا بخوابم ، دو روزه ...
16 خرداد 1393

چهارماهگی نفسم

سلام دختر شیرین مامان سلام قندعسلم سلام دختر خوشگل خود خودم چهار ماهگیت مبارک عسلم امروز صبح رفتیم مرکز بهداشت تا واکسنتو بزنیم ، ولی گفتن چون واکسن دوماهگیت رو نهم زدیم باید شنبه بریم . گل مامان ، واسه اولین بار یکشنبه رفتیم دکتر ، یادته گفتم به پوشکت حساسیت داشتی ، حساسیت نبود دقیقا اسمشو یادم نیست ولی داخل دهانت هم شده بود وقتی رفتیم دکتر گفت احتمالا محل شیر دهی هم ترک خورده که گفتم بله نمیدونستم همه از یه نوعه. نفسم ، وقتی حدودا دو ماهه بودی به روی شیکم برگشتی ولی الآن وقتی به روی شیکم میفتی میتونی خودت دستات رو بذاری کنارت و یه خرده سینه خیز بری ، مث امروز که کلی ذوقیدم فعلا وقت ندارم مامانی ولی حتما عکسش ...
8 خرداد 1393

و بالاخره خاطره بارداری و زایمان

دختر نازم ، امروز میخوام واسه ت از روز به دنیا اومدنت بگم ، روزی که خدای مهربون تو رو به من و بابایی هدیه داد ، روزی که من و بابایی با اومدنت خوشبخت ترین مامان و بابای روی زمین شدیم . یه روزی که 9 ماه منتظرش بودیم ، روز بوسیدن پاهای فرشته کوچولومون 8 بهمن 1392 وای که چقدر منتظرمون گذاشتی مامان . میخوام از روزی برات بگم که من و بابایی واسه آزمایش خون رفتیم . عسل مامان ، من 6 اردیبهشت پری شدم ،  طبق دوره م باید 3 خرداد دوباره پری میشدم  . هر روز که میگذشت و خبری نبود کلی جون میگرفتم تا جایی که طاقت نیاوردم و 6 خرداد که امروز میشه یک سال رفتم واسه آزمایش . بابایی داخل آزمایشگاه نیومد . رفتم داخل ، آزمایشو دادمو منتظ...
6 خرداد 1393

تولد مهیلا خانومی

دختر نازم سلام الهی قربون قد و بالات مامانی یکی دیگه از دوستای گلمون هم به دنیا او مد ، البته الآن 9 روزه که به دنیا اومده ولی از اونجایی که جنابعالی حسابی سر مامانی رو گرم کردی یادم رفته بود به وب گل دخملی سر بزنم . مهیلای ناز تولدت مبارک خاله جون ، مامانی به شما هم تبریک میگم . ان شاا... مهیلا ی گلم همیشه سالم و سلامت باشه و  خوب خوب شیر بخوره تا قوی بشه . http://mahilaa.niniweblog.com   ...
2 خرداد 1393

یه سوتی سنگین و هلیا به روایت تصویر

سلام دوستای گلم ، حالتون چطوره نی نی ها خوبه ن ؟ هلیا که خیلی شیطون شده ، توی این دو سه هفته ای که نبودم اینقده بلا سرم آورده که نگو اول اینکه به مای بیبی حساسیت پیدا کرد و کل تپل مبارک ریخت بیرون انگار که آب جوش ریخته بودن روش . هنوز هم اثراتش مونده بعد دو هفته . یکی گفت کالاندولا ، یکی گفت بتامتازون ، یکی هم پماد آلفا رو پیشنهاد داد . هیچکدوم تاثیر نداشت . بالاخره پماد پیشگیری از سوختگی آردن به دادم رسید . همیشه استفاده میکردم ولی از وقی حساسیت پیدا کرده بود گذاشته بودم کنار . از اون به بعد واسه ش مولفیکس میگیریم ، پوشک خوبیه ولی یکی دو ساعت که پاشه روی پوشک پرز میشه . شاهکار دوم هلیا اینه که دیگه شیر نمیخورد کلی اذیت کرد...
29 ارديبهشت 1393

تولدت مبارک محمد سجاد عزیز

هلیای مامان ، بالاخره محمد سجاد جونی هم به دنیا اومد.یه نی نی ناز و خوشگل . به مامان و باباش تبریک میگم ، ایشاا... خدا محمد سجاد عزیز رو واسه شون حفظ کنه و همیشه سایه شون بالا ی سر نی نی خوشگله باشه . و دعا میکنم خدا به همه مامانای منتظری که عاشق نی نی هستن یه نی نی ناز و خوشگل بده . اینم عکس محمد سجاد ناناز ، بگو ماشاا...   ...
19 ارديبهشت 1393

عذر خواهی از دوستای جون جونیم

سلام دوستای گلم ، نی نی ها خوبه ن؟ خیلی شرمنده م که نتونستم هفته پیش به نی نی دخمل پسرا سر بزنم . راستش از صبح میرفتم خونه مامانم ، هلیا پیش مامانم میموند  و من میرفتم کلاس . نهارهمسری میومد و  اونجا بودیم و دوباره غروب هم میرفتم کلاس . تا می اومدیم خونه میشد ساعت 8 . دیگه خودتون میدونین که اون موقع وقته شامه و خوابوندن هلیا نفس . راستی خیلی شرمنده م که نظرات سری قبل رو بدون جواب تایید کردم ، به خدا از تک تکتون خجالت میکشم . ایشاا... جبران میکنم همه تون رو دوست دارم . دلم واسه تون خیلی تنگیده . 25 اردیبهشت آزمون دارم ایشاا... بعدش یه خرده سرم خلوت میشه . راستی یه عالمه بافتنی یاد گرفتم ، سوا...
19 ارديبهشت 1393

سه ماهگی نفسم

دختر خوشگل مامان ، سه ماهگیت مبارک نفسم الهی دورت بگردم که  داری روز به روز بزرگتر میشی . خانومی شدی واسه خودت الهی قربونت برم از کجا بگم مامانی ، که با وجود تو دیگه هیچ روزمون شبیه دیروز نیست . خیلی کم دراز میکشی ، فقط کافیه تا من وبابایی دستاتو بگیریم فوری میشینی و بعدش اصرار داری که راه بری . امشب کلی با بابایی راه رفتی عشقم . ولی هنوز واسه راه رفتن خیلی زووووووووووووده گلم . فدات شم که درست و حسابی نمیتونی پاهاتو روی زمین بذاری . خوابت کم کم داره تنظیم میشه . شبا تقریبا 10 میخوابی تا صبح دو بار واسه شیر بیدار میشی یه بار تقریبا 3 و یه بار هم 6 . میخوابی تا ساعت 8 . بعدش بیدار میشی و کلی بازی میکنیم . ...
8 ارديبهشت 1393

یه عالمه عکس از هلیا نفس

سلام دختر ناز مامان ، من امروز اومدم با یه عالمه عکس . چون عکسات زیاده میذارم توی ادامه مطلب واسه ت . دوست دااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارم.بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس           مامانی اینجا رفتیم خونه عزیز و اونجا عکس گرفتیم دو تا عکس اول کلا خواب بودی ولی بعد از یه گشت و گذار تقریبا دو ساعته وقتی برگشیم خونه عزیزشون قیافه ت شده بود دوتا عکس بعدیش         هلیا جون ، نفس مامان و بابا تا این لحظه ، 2 ماه و 18 روز و 5 ساعت و 45 دقیقه و 27 ثانیه سن دارد   وقتی نمیخندی بابایی مجبوره اینجوری بخندونتت هل...
2 ارديبهشت 1393