یه تشکر وبلاگی
دخمل ناز مامان سلام ، الآن که دارم برات مینویسم مث فرشته ها خوابیدی عروسک من عزیز و بابابزرگ صبح اومدن اینجا و رفتن . خیلی دوست دارن . بابابزرگ همه ش نگرانته . عزیز که میخواد لباساتو عوض کنه ، بابابزرگ میگه : دستش ، گوشش ، سرش ، مواظب باش ، زود بپوشش سرما نخوره . منم که فقط باید آماده به خدمت باشم و به گل دخملی شیر بدم . وقتی هم که زیاد می خوابی و من و عزیز میخوایم بیدارت کنیم ، بابابزرگ نمیذاره . میگه بچه اگه جاییش درد نکنه باید 22 ساعت بخوابه عزیز قربونش برم 10 روز پیش ما بود از اون روز هم که رفته خونه شون صبح و بعد از ظهر میاد اینجا . این 14 روز 3 بار بیشتر پوشکت رو عوض نکردم ، که 2 دفعه اون رو هم مجبور شدم کل لباس...
نویسنده :
مامان و بابا
10:27